ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
نالد به حال زار من امشب سهتار من این مایهی تسلی شبهای تار من
ای دل ز دوستان وفادار روزگار جز ساز من نبود کسی سازگار من
در گوشهی غمی که فراموش عالمی است من غمگسار سازم و او غمگسار من
اشک است جویبار من و نالهی سهتار شب تا سحر ترانهی این جویبار من
چون نشترم به دیده خلد نوشخند ماه یادش به خیر، خنجر مژگان یار من
رفت و به اختران سرشکم سپرد جای ماهی که آسمان بربود از کنار من
آخر قرار زلف تو با ما چنین نبود ای مایهی قرار دل بیقرار من
در حسرت تو میرم و دانم تو بیوفا روزی وفا کنی که نیاید به کار من
از چشم خود سیاه دلی وام میکنی خواهی مگر گرو بری از روزگار من
اختر بخفت و شمع فرومرد و همچنان بیدار بود دیدهی شبزندهدار من
من شاهباز عرشم و مسکین تذرو خاک بختش بلند نیست که باشد شکار من
یک عمر در شرار محبت گداختم تا صیرفی عشق چه سنجد عیار من
من شهریار ملک سخن بودم و نبود جز گوهر سرشک در این شهریار من