ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
جوانی حسرتا با من وداع جاودانی کرد
وداع جاودانی حسرتا با من جوانی کرد
بهار زندگانی طی شد و کرد آفت ایام
به من کاری که با سرو و سمن باد خزانی کرد
قضای آسمانی بود مشتاقی و مهجوری
چه تدبیری توانم با قضای آسمانی کرد
شراب ارغوانی چاره رخسار زردم نیست
بنازم سیلی گردون که چهرم ارغوانی کرد
هنوز از آبشار دیده دامان رشک دریا بود
که ما را سینه آتشفشان آتشفشانی کرد
چه بود ار باز می گشتی به روز من توانائی
که خود دیدی چها با روزگارم ناتوانی کرد
جوانی کردن ای دل شیوه جانانه بود اما
جوانی هم پی جانان شد و با ما جوانی کرد
جوانی خود مرا تنها امید زندگانی بود
دگر من با چه امیدی توانم زندگانی کرد
جوانان در بهار عمر یاد از شهریار آرید
که عمری در گلستان جوانی نغمه خوانی کرد
یاد شهریار بخیر - وآمذی جانم بقربانت ولی حالا چرایش ...





از وبلاگ کوچه های باران خورده در بلاگفا اومدم با آدمهایی به پاکی یک صبح دل انگیز بهاری وعطر خوش بهار نارنج .آخرین شعرهامو میتونید در سایت شعر نو دنبال کنید دوست گرامی .ممنونم از لطف حضور پر مهرتون
سلام

خوش آمدید
چشم ، باعث افتخاربنده هستش.
تشکر
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم
به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را
به یاد یار دیرین کاروان گم کرده رامانم
که شب در خواب بیند همرهان کاروانی را
بهاری بود و ما را هم شبابی و شکر خوابی
چه غفلت داشتیم ای گل شبیخون جوانی را
چه بیداری تلخی بود از خواب خوش مستی
که در کامم به زهرآلود شهد شادمانی را
سخن با من نمی گوئی الا ای همزبان دل
خدایا با که گویم شکوه بی همزبانی را
نسیم زلف جانان کو که چون برگ خزان دیده
به پای سرو خود دارم هوای جانفشانی را
به چشم آسمانی گردشی داری بلای جان
خدا را بر مگردان این بلای آسمانی را
نمیری شهریار از شعر شیرین روان گفتن
که از آب بقا جویند عمر جاودانی را
خوش آمدیدآقای حسین پور
متشکرم
حیدربابا ، کهلیک لروْن اوچاندا
کوْل دیبینن دوْشان قالخوب قاچاندا